آخرین مطالب
امکانات وب
10 : همدلی از همزبانی بهتر است
یکی از ویژگی های زیبا و اختصاصی مثنوی معنوی آوردن حکایت در دل حکایت است. به طوری که گاهی چندین حکایت در دل هم آورده می شود. مولانا هر جا که کلام اقتضا کند حکایت جدیدی را دمی با مثنوی معنوی...ادامه مطلب
ما را در سایت دمی با مثنوی معنوی دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : damibamasnavi بازدید : 86
دمی با مثنوی معنوی 12 : حمله بر خود می‌کنی ای ساده مرد/ همچو آن شیری که بر خود حمله کرد
گریزهای مولانا از داستان به پند و از پند به داستان واقعن زیباست
در داستان شیر و نخپیران جایی که شیر عکس خود را دمی با مثنوی معنوی...ادامه مطلب
ما را در سایت دمی با مثنوی معنوی دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : damibamasnavi بازدید : 53
دمی با مثنوی معنوی 13 : چون ندارد جان تو قندیلها / بهر بینش کرده‌ای تاویلها
با سلام خدمت عزیزان مثنوی دوست و همچنین پوزش به دلیل وقفه ی ایجاد شده
در زمینه ی درک جمادات بین آنچه که آن را ما نظر علم می دمی با مثنوی معنوی...ادامه مطلب
ما را در سایت دمی با مثنوی معنوی دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : damibamasnavi بازدید : 54
از حکایت مارگیر کی اژدهای فسرده را مرده پنداشت/ دفتر سوم
داستان این است که مارگیری به کوه می رود و مار بزرگی (اژدهایی) که از شدت سرما یخ زده است ( فسرده است) را می یابد. خوشجال می شود و می پندارد که مار مرده است. لذا با خود مار را به بغداد می آورد تا از نمایش آن درآمد خوبی به دست آورد. اما گرمای عراق مار یخ زده را بیدار می کند و آن اژدها ابتدا مارگیر را نابود می کند. ببینید نتیجه گیری مولانا در پایان داستان چقدر زیباست.
نفست اژدرهاست او کی مرده است
از غم و بی آلتی افسرده است
گر بیابد آلت فرعون او
که بامر او همی‌رفت آب جو
آنگه او بنیاد فرعونی کند
راه صد موسی و صد هارون زند
کرمکست آن اژدها دمی با مثنوی معنوی...ادامه مطلب
https://t.me/MT_Behnamfar
کار پاکان را قیاس از خود مگیر
یکی از داستان های زیبای مثنوی داستان بقال و طوطی ( دفتر اول حکایت دوم ) است که در آن طوطی سخن گوی یک بقال، از دبه ی روغن روغن را می ریزد و صاحبش بر سر او می زند و از این ضربه طوطی کچل می شود و از این غصه مدتی سخن نمی گوید تا روزی یک نفر که از قضا کچل بوده به بقالی می آید و طوطی با دیدن او خودش را با او قیاس کرده و به سخن می آید. مولانا از این داستان نتیجه ی زیبایی می گیرد که آن را در ادامه می خوانید .
از قیاسش خنده آمد خلق را
کو چو خود پنداشت صاحب دلق را
کار پاکان را قیاس از خود مگیر
گر چه ماند در نبشتن شیر و شیر
جمله عالم زین سبب گ دمی با مثنوی معنوی...ادامه مطلب
https://t.me/MT_Behnamfar
چه عجب گر کوه صوفی شد عزیز
یکی از هنر های ادبی مولانا گریزهای ناگهانی او از داستان به فلسفه و عرفان است و همچنین از فلسفه و عرفان به داستان به طوری که از این منظر یک جریان سیال زلال ذهنی بر مثنوی حاکم است.
نمونه ی بارز این گفته را در اغلب داستان های مثنوی می توان دنبال کرد. در این مورد به داستانی از دفتر اول اشاره می کنیم که در آن پادشاه جهودی برای از بین بردن دین مسیح، آتش بزرگی فراهم کرده بتی را در نزدیک آتش می نهد ونصرانیان را مجبور می کند که یا از دین خود دست بکشند و بت را سجده کنند و یا در آتش داخل شوند و بسوزند. کار به جایی می رسد که روزی مادری را با طفلی می آ دمی با مثنوی معنوی...ادامه مطلب
پاورقی 1 :
چه عجب گر کوه صوفی شد عزیز
جسم موسی از کلوخی بود نیز
این بیت به چند صورت خوانده می شود.
1- یکی این که بعد از کوه ویرگول قرار دهیم که می شود
چه عجب گر کوه، صوفی شد عزیز! ( تعجبی نیست که کوه هم صوفی بشود ای عزیز)
جسم موسی از کلوخی بود نیز
2- دوم این که ویرگول قرار ندهیم و بخوانیم
چه عجب گر کوهِ صوفی شد عزیز ( تعجبی نیست که کوه صوفی عزیز شود )
جسم موسی از کلوخی بود نیز
3- سوم این که عزیز زا به کوه برگردانیم یعنی
چه عجب گر کوه صوفی شد عزیز ( تعجبی نیست که کوه صوفی عزیزی شود)
جسم موسی از کلوخی بود نیز
#محمد_تقی_بهنام_فر
+ نوشته شده توسط محمد تقی بهنام فر در شنبه بیست و هشتم مرداد ۱۳۹ دمی با مثنوی معنوی...ادامه مطلب
پاورقی 2 :
سیمیا : در قدیم صاحبان این علم برای حروف طبایعی مرموز قائل شده و مدعی بودند که به‌وسیلۀ حروف و اسما می‌توان در عالم طبیعت تصرف کردن یا آن‌که در قوۀ تخیل و تصور دیگران نفوذ کرد و چیزهایی را که وجود ندارد در نظر آنان مجسم ساخت؛ علم حروف؛ علم اسرار حروف؛ علم طلسم و جادو؛ علم مجسم ساختن چیزهای موهوم در نظر دیگران؛ چشم‌بندی.
فرهنگ فارسی عمید
شمن : بت پرست، کافر
شیبان راعی: ابراهیم بن شیبان قرمیسینی . [ اِ م ِ ن ِ ش َ ن ِ ق َ ] (اِخ ) یکی از مشایخ طریقت در قرن چهارم هجری ، معاصر ابراهیم خَوّاص و ابوعبداﷲ مغربی از مردم جبل . در ورع و تقوی معروف و سخنان بسیار راجع به تصوف از وی منقو دمی با مثنوی معنوی...ادامه مطلب
جزء ها را روی ها سوی کل است
یکی از قوانینی که در فلسفه کاربرد زیادی داشته و البته در علوم هم جایگاه ویژه ای را دارد، قانون کشش جزء به سمت کل است. برای مثال وقتی یک قطره از یک سیال داشته باشیم آن قطره به سمت مقادیر زیاد کشش دارد و در یک سطح سعی می کند که خود را به مقدار کل برساند. البته اگر از دید قانون جاذبه ی نیوتن به این مطلب نگاه کنیم هم قطره و هم دریا همدیگر را جذب می کنند اما چون جرم دریا خیلی بیشتر است قطره تاب جذب کردن دریا را نداشته و به سوی آن کشیده می شود.
از این قانون مولانا در موارد فراوانی استفاده ی فلسفی و عرفانی زیبایی کرده است. برای مثال در همین داستان آتش کردن پادشاه جهود د دمی با مثنوی معنوی...ادامه مطلب
6 :
قاعده ی جنس (جنس بر جنس است عاشق جاودان)
یکی از قواعدی که در علوم مختلف وجود دارد قاعده ی جنس است. طبق این قاعده جنس، جنس خود را می یابد و به آن مایل می شود.
برای مثال
1- (در علم شیمی) قاعده ی "اسید و باز سخت و نرم" را داریم که طبق آن اسید نرم با باز نرم و اسید سخت با باز سخت واکنش می دهد.
2- (در علم شیمی) قاعده ی انحلال پذیری را داریم که در آن مواد قطبی در حلال های قطبی و مواد ناقطبی در حلال های ناقطبی حل می شوند .
3- ( در علوم اجتماعی) انسان ها همجنس خود را در اجتماع می یابند. خلاف کار خلافکار را و ورزشکار ورزشکار را و کتابخوان کتابخوان را و ... .
دقت شود که در این بح دمی با مثنوی معنوی...ادامه مطلب